امروز: پنجشنبه 22 آذر 1403
دسته بندی محصولات
بخش همکاران
بلوک کد اختصاصی

بررسی محتوای قضیه زمان از دست رفته ا ز كتاب مدیریت استرس

بررسی محتوای قضیه زمان از دست رفته ا ز كتاب مدیریت استرس دسته: مدیریت
بازدید: 41 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 51 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 82

برای مدیریت موثر و مفید، كیفیت كار مدیر، بسیار مهمتر از كمیت آن می باشد جزییات امور یك سازمان نباید مشی كلی مدیریت را منحرف كند و علیرغم اینكه مدیر باید به كلیه شئونات سازمان اشراف داشته باشد و توانایی مدیریت اتفاقات غیر مترقبه و بحران را داشته باشد، لیكن شالوده كلی مدیریت نباید به گونه ای باشد كه كار و امور سازمان، مدیر را به دنبال خود بكشاند، بل

قیمت فایل فقط 5,900 تومان

خرید

بررسی محتوای قضیه زمان از دست رفته ا ز كتاب مدیریت استرس

مقدمه

برای مدیریت موثر و مفید، كیفیت كار مدیر، بسیار مهمتر از كمیت آن می باشد. جزییات امور یك سازمان نباید مشی كلی مدیریت را منحرف كند و علیرغم اینكه مدیر باید به كلیه شئونات سازمان اشراف داشته باشد و توانایی مدیریت اتفاقات غیر مترقبه و بحران را داشته باشد، لیكن شالوده كلی مدیریت نباید به گونه ای باشد كه كار و امور سازمان، مدیر را به دنبال خود بكشاند، بلكه مدیر باید با انتخاب چارت مناسب و تفویض اختیار، مسیر از پیش تعیین شده ای برای امور جاری سازمان تهیه كند و زمان و انرژی خود را به صورت بهینه برای مواردی كه دخالت وی، لازم می باشد صرف نماید. آنچنان كه علاوه بر گردش صحیح كار، توان شخصی مدیریت كه وابسته به چگونگی تلاش او در محیط كار و سلامت زندگی شخصی اش می باشد حفظ شود.

قضیه:

داستان مربوط به مدیری است كه علیرغم داشتن خصوصیات فردی و اخلاقی ممتاز و همت بالا و مصمم برای نائل شدن به اهداف بزرگ، در راستای موفقیت بیشتر سازمان تحت مدیریتش، مدیریت خلاق، موثر و با كیفیتی ندارد و هر روز پس از ساعتها تلاش بی وقفه، برای پرداختن به جزییات پراكنده و غیر پیش بینی شده روزمره، با فكری خسته و ناراضی از نائل نشدن به خلاقیتهای مدیریتی و نپرداختن به اهداف و مسائل كلان سازمان، به نزد خانواده‌ای می رود كه خود را در قبال آنها، مدیون می داند و احساس می كند فرصت رسیدگی و توجه لازم به خانواده و خودش و مسائل روحی و معنوی‌اش را نیز نداشته است. طی داستان به نكته ظریف دیگری نیز بر می خوریم و آن گویای اینست كه او حتی از محیط و مسیر زیبای زندگی اش نیز لذت نمی برد، بلكه در حین رانندگی، احتمال پیشامد حادثه نیز می رود. از خصوصیات قابل توجه در این داستان ظرفیت بالای این مدیر در مواجه با انبوه كارها و مشكلات پراكنده و غیرمترقبه می باشد كه نه تنها او را مشوش نمی كند، بلكه امور را با آرامش، یكی پس از دیگری هدایت می كند و توانایی بالایی در مدیریت بحران و باز كردن گره‌های روزمره را دارد. منتها، اعتماد به نفس بیش از حد او و در همین راستا، عدم تفویض اختیار، باعث درگیر شدن بیش از اندازه او در امور جزیی و كم اهمیت می شود و به نوعی، بیانگر عدم تشریك مساعی و همچنین وجود نوعی خود محوری می باشد. در عین حال، مراحل ترقی شخصی را از یك expediter ، به مدیر كارخانه ای بزرگ، به سرعت طی كرده است، اما عملاً در پست مدیریتی نیز همان رفتار تسریع بخشی امور را دارد و به اموری كه اغلب در حد یك كارمند تسریع بخش است یعنی كارهای غیر مهم و ضروری و فوری می پردازد. پس به این موضوع اشاره دارد كه اگر یك كارمند به دلیل لیاقت، امانتداری، همت عالی و دلسوزی، سزاوار رشد و ارتقاء به پست های بالاتر مدیریتی باشد، این ارتقاء، بدون آموزش مدیریت، مخصوصاً آموزش مهارتهای عمومی مدیریت، منجر به عدم موفقیت وی و سازمان خواهد شد. لذا در داستان مشاهده می كنیم كه چارت سازمانی این مدیر به نوعی است كه شاخه های در ارتباط با وی بسیار متعدد و زیاد، ولی از لحاظ كیفیت در حد ارتباط مستقیم با مدیر كارخانه نیستند.

پاسخ به سئوالات بحث

1- كدام یك از ویژگیهای شخصی چت از مدیریت موثر او بر زمان جلوگیری می كند؟

1) عدم تفویض اختیار 2) عدم مدیریت كارا و مؤثر زمان

احساس مسئولیت غیر آگاهانه و اعتماد به نفس بیش از حد، از ویژگیهایی بود كه باعث می شد چت، تفویض اختیار نكند. همچنین عدم استفاده از معاون و طراح و برنامه ریز و عدم تدوین فهرست انجام كار، (شاید حالا دارم با دلیل تراشی كارهایم را توجیه می كنم، زیرا كار را به طور ضعیفی زمانبندی می كنم، اما من فكر می كنم كه برنامه ریز هوشیارانه ای دارم و به درستی تفویض اختیار می كنم. آیا به یك معاون نیاز دارم؟) همینطور ناتوانی وی در «نه گفتن» در مواجه با امور نامناسب برای سطح مدیریت وی، (اِل یك لحظه درنگ كرد: بسیار خوب چت، شما می توانید كسی را برای من پیدا كنید؟ من باید امروز، بار این دو ماشین را خالی كنم. چت جواب داد: تا نیم ساعت دیگر با شما تماس می گیرم و به شما خبر می دهم.) از جمله مواردی است كه باعث پراكندگی و اتلاف وقت وی می شد و این از نتایج عدم مدیریت كارا و  موثر زمان است. در یك جمله: كارها، چت را مدیریت می كرد و او را بدنبال خود می كشاند، نه چت، كارها را.

2- مسائل و مشكلات سازمانی او چه هستند؟

1) بیشتر مسائلی كه به شكل اتفاقی حادث و مطرح می شدند، به علت عدم پیش بینی های لازم قبلی و برنامه های پیش گیرانه به شكل غیرمترقبه جلوه می نمودند (مارلین ادامه داد: می توانید به جای اپراور كه به علت بیماری در حال استراحت است، اپراتور دیگری برای ماشین چاپ پیشنهاد كنید. همچنین به چت گفت كه جین، مهندس صنایع تماس گرفته و منتظر جواب اوست.)

2) چارت سازمانی به شكلی است كه اكثر شاخه هایی كه مستقیماً با مدیر در ارتباط هستند از نظر كمیت زیاد و از لحاظ كیفیت در حد ارتباط مستقیم با مدیر شركت نیستند.

3) نداشتن معاون یا معاونین

4) نداشتن سلسله مراتب سازمانی مناسب و تفویض اختیار و مشخص نبودن شرح وظایف مدیر و كاركنان

5) عمل كردن مدیر به عنوان یك expediter

3- كدام یك از اصول مدیریت زمان و استرس در این مطالعه مورد نقض شده است؟

هر سه عامل: تفویض اختیار، مدیریت مؤثر زمان و مدیریت كارآیی زمان در این مطالعه موردی نقض شده است. در مورد تفویض اختیار، چارت سازمانی طوری است كه شاخه هایی كه مستقیماً با مدیر در ارتباط هستند، از نظر كمیت زیاد و از لحاظ كیفیت در حد ارتباط مستقیم با مدیر شركت نیستند یعنی او معاون یا معاونینی برای خود اختیار نكرده است به همین علت هر روز مجبور است، ساعتها وقت خود را به امور جزیی و مسائل متعدد و پراكنده غیر پیش بینی شده، صرف كند و در نتیجه، این مسائل، مانع نائل شدن وی به خلاقیتهای مدیریتی و پرداختن به اهداف و مسائل كلان سازمان می شود. در مورد مدیریت مؤثر زمان هم چت موفق نیست زیرا با كار زیاد و فقدان كنترل این كارها مواجه است و به همین علت دچار استرس زمانی می‌شود. او به عنوان مدیر شركت «نوریس» قادر نیست مسائل مهم و مسائل ضروری را به وضوح تشخیص دهد و از هم تفكیك كند، (او ترتیب كارهای روزانه را مرور كرد، اول یك پروژه، بعد دیگری. تلاش می كرد كه اولویتها را رعایت كند. بعد از چند دقیقه به این نتیجه رسید كه برنامه زمان بندی واحد open-end احتمالاً مهمترین و مطمئناً ضروری ترین موضوع است، اما به یاد آورد كه معاون مدیر كل به طور تصادفی از او پرسید آیا فكر بیشتری صرف پروژه كرده است) او بیشتر اوقاتش را به مسائل ضروری و فوری می پردازد و زمان كمتری برای امور مهم صرف می كند و فعالیتها را برحسب اهمیت و فوریت نسبی دسته بندی نمی كند.

(آل نورن سركارگر انبار كالا به چت گفت: شما می توانید كسی را برای من پیدا كنید؟ من باید امروز بار این دو ماشین را خالی كنم.) (ماریلین مدیر دفتر از چت پرسید اینها باید فرستاده شوند یا بازرسی كنیم و ادامه داد به جای اپراتور كه به علت بیماری در حال استراحت است، اپراتور دیگری برای ماشین چاپ پیشنهاد كنید؟ (چت به سركارگر اتاق جلد در پیدا كردن فضای ذخیره موقت برای تثبیت محموله كارلود كمك كرد، با یك كارگر چاپخانه كه كار كمتری بر عهده داشت درباره كنترل كیفیت بحث كرد. قرار گذاشت تعدادی از افراد را به طور موقتی به بخشهای مختلف انتقال دهد.) می بینیم كه در این موارد و موارد مشابه دیگری كه در كتاب ذكر شده، اولاً چت در پاسخ به خواسته های فوری اما غیرمهم قدرت نه گفتن ندارد، ثانیاً استراتژیهایش بیشتر بر روشهای انجام كارها متمركز است تا بر نتایج. اما در مورد مدیریت كارای زمان هم، باز چت به كسب دستاوردهای بیشتر بدون اتلاف وقت نائل نشده است زیرا جزئیات امور، خط مشی كلی وی را منحرف می كند و كارهای سازمان، چت را بدنبال خود می‌كشاند، در حالیكه می بایست با تهیه فهرستی از كارهای روزانه و اولویت بندی وظایف و تعیین 20% از وظایف بسیار مهم و حساس كه باعث به بار آمدن 80% نتایج می شود (قانون پارتو) و اختصاص بهترین اوقات برای مهمترین مسائل و همچنین تهیه گزارش روزانه و برهم زدن ملاقاتهای غیرمهم و كم ارزش، زمان و انرژی خود را به صورت بهینه برای مواردی كه دخالت وی لازم می باشد، صرف كند.

4- اگر به عنوان مشاور چت استخدام می شدید، پیشنهاد شما به او چه بود؟

رعایت همه موارد ذكر شده، یعنی:

1) به او پیشنهاد می كردم كه یك فهرست انجام كار برای كارهای روزانه اش تدوین كند تا طبق آن به وظایف مدیریتی اش عمل كند، نه به عنوان یك تسریع بخش

2) پیشنهاد انتخاب یك معاون یا معاونین به عنوان اولین زیر مجموعه برای تفویض اختیار

3) برنامه ریزی، پیش بینی و تمهیدات لازم برای بسیاری از اموری كه می توان مسیر از پیش تعیین شده ای به آنها داد.

4) طراحی مجدد نمودار سازمانی به طوری كه سلسله مراتب و تفویض اختیار رعایت شود و شرح وظایف هر موقعیت مشخص و واضح باشد.

5) پیشنهاد برای استفاده از طراحان و برنامه ریزان برای تدوین برنامه های زمان بندی شده

6) نهایتاً به او توصیه می كردم كه در مواجه با امور نامناسب، امور جزئی و كم ارزش كه در حد مطرح كردن با مدیریت ارشد نمی باشد و باعث اتلاف وقت و پراكندگی وی می شود، «نه گفتن» و دادن پاسخ منفی را بیاموزد.

نتیجه بحث

مدیریت برای استفاده بهینه از زمان، توان، تخصص و مهارتهای مدیریتی همراه با كاهش استرس، باید موارد ذیل را رعایت نماید:

1) دانستن و عمل نمودن به شرح وظایف مدیر با توجه به اهداف كلان سازمان و داشتن یك نگرش كل نگر، نه جزء نگر.

2) ایجاد چارت سازمانی مناسب به نحوی كه وظایف هر موقعیت، درخور و مناسب آن باشد.

3) پیش بینی و برنامه ریزی برای امور، در كلیه موقعیتها جهت پیش‌گیری از بحران در حد امكان.

4) تعریف و شرح وظایف محوله برای هر فرد در سازمان به طوری كه در حد توان، موقعیت، دانش، قابلیت و صلاحیت وی باشد و راندمان از كلیه جهان، حفظ شود و جوانب سلامتی جسمی و روحی و عدم وجود استرس، رعایت شود.

6) امور مهم و امور ضروری و فوری از هم تفكیك شوند و كارها اولویت بندی شوند و مسئولیتهای هر حوزه تفویض شود.

7) به آموزش و پرورش مهارتهای مدیریتی مدیران، پرداخته شود.

پایان

مقدمه

در خودشناسی افراد، شرایط اجتماعی و فشارهای محیطی اثرگذار می باشد، البته بسته به اینكه افراد در چه مرحله ای از بلوغ ارزشهاشان باشند. بیشترین اثر محیط بر خودشناسی افرادی كه در نخستین سطح بلوغ خود یعنی همان (قبل از سنت) قرار دارند، بوده و به ترتیب برای مرحله دوم (سنت) كمتر است و برای افراد در مرحله سوم (فراسنت) كمترین اثر را خواهد داشت. فشارها و عوامل محیطی مانند آنچه در زندان كمونیستی می بینیم، در افرادی كه در مراحل اول و دوم بلوغ ارزشها هستند، باعث انهدام هویت شخص و خود فراموشی و به دنبال آن تغییر هویت و تبدیل شدن به انسانی با ارزشهای متفاوتی كه دیگران برای او خواسته اند، می شود كه آن ارزشها حتی در حقیقت ضد ارزش هم می توانند باشند.

قضیه

خلاصه تجربه زندان كمونیستی بر روند تغییر هویت انسانها، از طریق فشارهای شدید جسمی و روحی، تحقیر و تحریم می باشد كه در طی آن، ابتدا باعث احساس ابهام و تناقض و بعد القای گناهكاری و احساس تقصیر در آنها می شد. به صورتی كه زندانی پس از پرهیز غذایی كامل، بازجویی طولانی، انزوا، تحقیر و بی احترامی و حتی محرومیت از نیازهای اولیه انسانی، بدون اطلاع از جرم خود، تنبیه و تحقیر می شد تا به مرحله ای برسد كه احساس ندامت و پشیمانی كند و شروع به اعتراف به جرم نماید. حتی به كارهایی كه در اصل و واقع خود جرم نبودند، به خاطر فرار از تنبیه و ارضای ابزاری نیازهای خود و خشنود و راضی كردن دیگران، به چشم گناه نگاه كند. پس از آن در صورتیكه زندانی همراهی و همكاری نمی كرد، فشارهای روحی و جسمی را بیشتر كرده و در حد حیوان با او رفتار می كردند و او را برای نیازهای اولیه خود، محتاج هم سلولیهای خشن و بازجوها نموده و رفته رفته شخصیت انسانی او را منهدم و ویران می كردند. در صورتیكه پس از این مرحله در او ذلت و زبونی را احساس می كردند، او را با پاداشهای كوچك، در حد برآورده كردن نیازهای بسیار اولیه، او را برده خود نموده و پس از آن، در او شروع به ساختن شخصیتی كه مدنظر خودشان بوده می كردند. در این مرحله زندانی برای گریز از انهدام فیزیكی و شخصیتی، شروع به اعتراف نموده و با معرفی و تقبیح دوستان و همدستان خود در ارتباط با جرائم مورد نظر، شروع به اثبات وفاداری خود می كرد. به این  ترتیب زندانی پیش از پیش با دنیای گذشته خود بیگانه می شد و برای حفظ امنیت فردی خود، حتی در ذهنش نیز فقط در هویت جدید و روابط اجتماعی جدیدش سیر می‌نمود.

پاسخ به سئوالات بحث

1- عقیده شخصی تا چه اندازه از عوامل محیطی یا عوامل ذاتی متأثر است؟

عقیده شخصی برای اكثر انسانهایی كه به خود آگاهی كامل نرسیده‌اند متأثر از عوامل محیطی می باشد. عوامل ذاتی در صورت شناخته شدن توسط فرد و رسیدن به خودآگاهی و خودشناسی، آنقدر مفید می باشد كه می تواند از اثرات عوامل محیطی به طور چشمگیری بكاهد یا حتی آنها را بی اثر نماید. یكی از این عوامل شناخت هر انسانی از ارزشهای شخصی خویش است. یعنی شناخت از فلسفه زندگی خودش و نتایج و اهداف مطلوبی كه به دنبال آنهاست به عنوان ارزشهای نهایی زندگی و همچنین شناخت استانداردهای مطلوب رفتاری و اخلاقی كه روشهای دستیابی به آن اهداف مورد نظر و ارزشهای نهایی را معلوم می سازد. البته افراد از نظر سطح رشد، ارزشهایشان نیز متفاوت است. مشهورترین نگرش پژوهشی مربوط به موضوع بلوغ ارزشها را، مدل كوهلبرگ ارائه می كند كه مدلی از قضاوت اخلاقی در سه سطح اصلی و هر سطح دارای 2 مرحله می‌باشد.

همچنین شناخت هر انسان از نحوه درك خود از مسائل، تفسیر و واكنش او به اطلاعات و نحوه جمع آوری و ارزیابی آن اطلاعات به عنوان شالوده سبك شناختی و همچنین شناخت از میزان رفتار انعطافی و تطابقی در مقابل شرایط ابهام و تحمل ابهام و طرز تلقی خود از میزان كنترل بر سرنوشت خویش و نیز شناخت ویژگیهای روانشناختی فرد از خویش در راستای تمایلات شخصی و گرایشهای رفتاری در ارتباط با سایر افراد به عنوان گرایش روابط انسانی از مهمترین عوامل ذاتی است كه در رسیدن به خودشناسی برای كم اثرتر كردن عوامل محیطی بر عقیده شخصی و حتی تأثیرگذاری بر عوامل محیطی مفید می باشد.

2- چه رابطه ای بین خودآگاهی و فشار اجتماعی وجود دارد؟

هر چقدر خودآگاهی بالاتر باشد، اثر فشار اجتماعی كمتر است و بالعكس فشارهای اجتماعی بر كسانیكه خودآگاهی كمتری دارند، اثرات مخرب تری دارد. افرادی كه در سطح اول و دوم بلوغ مدل كوهلبرگ قرار دارند، فشارهای اجتماعی بسیار اثرگذاری می باشد و می تواند بسته به شدت آن، باعث خودفراموشی، انهدام هویت شخص، تغییر هویت و تبدیل شدن به انسانی با ارزشهای متفاوتی كه دیگران برای او خواسته اند شود كه آن ارزشهای حتی در حقیقت ضد ارزش هم می‌تواند باشد چون در مرحله اول كه آن را سطح خود محوری هم می‌توان گفت، فرد چیزی را خوب یا، بد ارزیابی می كند كه آن چیز سبب پاداش فردی یا جلوگیری از تنبیه باشد و اقدام مناسب، اقدامی است كه برای ارضای ابزاری نیازهای فردی و گاه نیازهای دیگران باشد. همچنین در مرحله دوم كه آن را مرحله مطابقت هم می توان گفت، درست یا غلط بودن رفتارها و توجیه اخلاقی بر مطابقت بار سوم و انتظارات جامعه و قوانین تدوین شده در مراجع معتبر و مراعات آنها، استوار است و گرایش به خوب بودن در گرو تأیید نمودن و خشنود كردن دیگران و موافقت با دیدگاه اكثریت می باشد و گرایش به انجام وظیفه در گرو احترام به اقتدار، حفظ ترتیب اجتماعی و احترام به انتظارات دیگران استوار است. به همین علت در مرحله اول و دوم بلوغ، فشارهای اجتماعی اثرات مخرب تری دارد.

3- آیا خودآگاهی ثابت است یا دانش انسان از خود به مرور زمان، كاهش یا افزایش می یابد؟

خودآگاهی بسته به اینكه شخص در چه مرحله ای از بلوغ ارزشها باشد و فشارهای اجتماعی و عوامل محیطی در چه حدی باشند می‌تواند كاهش یا ثبات و یا افزایش یابد. به صورتیكه برای كسی كه در سطح بلوغ پایین تری باشد و فشارهای اجتماعی نیز شدید باشد، خودآگاهی می تواند كاهش یابد و حتی به انهدام شخصیت و ناخودآگاهی تبدیل شود. اما برای افرادی كه در مرحله سوم بلوغ خود قرار دارند، فشارها می تواند كم اثر و حتی برای انسانهای كامل بی اثر باشد و حتی باعث افزایش بیشتر خودآگاهی شود. چون مرحله سوم مرحله پایبندی به اصول اخلاقی است و مجموعه ای از بالغ ترین ارزشهاست. درست یا غلط بودن مسائل بر اساس اصول درونی فرد مورد قضاوت قرار می گیرند و این مرحله، اصول گرایی نام دارد.

4- زندانیان جنگی برای مقابله با انهدام عقیده شخصی خود از چه مكانیزمهایی می توانند استفاده كنند؟

زندانیان سیاسی و جنگی می توانند برای مقابله با انهدام عقاید شخصی خود، درون گراتر شوند و سیر بلوغ خود از مرحله اول تا سوم را جدی تر و سریعتر انجام دهند و با عقل مضائفی كه در سیر بلوغ خود از درون گرایی پیدا می كنند خواهند توانست در مواردی كه لزوم ایجاب می كند، رفتارهای متفاوت و اظهار به انعطاف پذیری و مطابقت از خود نشان دهند. به این ترتیب حتی در صورت عدم حفظ جسم خود از صدمات جسمی، می توانند روحیه خود و حقیقت درونی خود را از صدمات حفظ نمایند.

5- برای تسهیل اصلاح عقاید شخصی در زندانیان چه می توان كرد؟ برای تقویت یك عقیده شخصی مثبت چه می توان كرد؟
می توان كمك به خودآگاهی زندانیان كرده و برای رشد خودشناسی و بلوغ فكری آنها تا رسیدن به اصول پذیرفته شده انسانی به آنها كمك كرد و آموزش نمود و در شناخت 4 جنبه خودشناسی و بالاخره رسیدن به مرحله سوم رشد ارزشها یعنی اصول گرایی آنها را یاری كرد. تمركز بر رشد و شناخت ارزشهای شخصی كه از با ثبات ترین و پایدارترین ویژگیهای افراد به شمار می آیند و اساس شكل گیری، طرز تلقی ها و اولویتهای فردی هستند و شالوده تصمیمات مهم، مسیر زندگی و سلائق شخصی را تشكیل می دهند از اهمیت بسزایی برخوردار است. همینطور شناخت جنبه گرایش روابط انسانی نیز كه به گرایشهای رفتاری انسان و ارتباطات وی با سایر افراد مربوط می‌شود، در رشد خودآگاهی و بلوغ فكری بسیار میسر و مفید است. نكته حائز اهمیت در اصلاح عقیده شخصی و بالاخص تقویت یك عقیده مثبت اینست كه این كمكها و اقدامات از طریق كسانی میسر است كه خود به مرحله سوم بلوغ ارزشها رسیده باشند و اصول و ارزشهای انسانی در بطن وجود آنها، نهادینه شده باشد.

نتیجه بحث:

انسانها دارای شخصیتهای متفاوت، از نظر استحكام و خودشناسی می باشند. اكثر انسانها در مرحله اول و دوم بلوغ یعنی خودمحوری و مطابقت قرار دارند، لذا در اثر عوامل محیطی و فشارهای اجتماعی شخصیت و هویت درونی آنها دستخوش تغییر خواهد شد. گرچه برای نیل به مرحله سوم بلوغ كه اصول گرایی نام دارد، ناگزیر به گذر از مراحل اول و دوم هستیم، لكن باید دانست كه شخصیتی كه روی مرحله خودمحوری بلوغ و مطابقت ایستاده است، در واقع بر روی یك زمین سست و متزلزل ایستاده و در اثر فشارهای روحی و جسمی، ارزشهای شخصی كه یكی از 4 جنبه خودشناسی می باشد، را از دست خواهد داد و بدلیل اینكه توان گرایش به تغییر نیر در این 2 گروه كم می‌باشد یعنی تحمل ابهام و میزان كنترل بر سرنوشت خویش آنها كم است، از جهت گرایش به روابط انسانی نیز آسیب پذیرتر بوده و در نتیجه دچار انهدام شخصیت می شوند تا جایی كه در تجربه زندان كمونیستی دیدم كه بدلیل گرایش به روابط انسانی، انسانها مجبور بودند به بازجوی خود تعلق خاطر پیدا كنند. نهایتاً اثر محیط بر عقیده شخصی برای اكثر انسانها، انكارناپذیر است و اشخاصی كه در مرحله سوم بلوغ یعنی اصول گرایی هستند و به نهایت خودآگاهی رسیده اند در اثر فشارهای اجتماعی و محیط، كمترین آسیب را می بینند.

پایان

مقدمه:

برای مدیریت موثر و مفید تصمیم گیری با ذهن باز و بر اساس اطلاعات متنوع و پیش بینی ها و افكار متفاوت و فائق آمدن بر انسدادهای ادراكی طی یك دوره زمانی نسبتاً طولانی با تمرین در اندیشیدن و همچنین مراحل تفكر خلاق از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است و لازمه مدیریت موفق می باشد. انسدادهای فكری و ادراكی چه شخصی و چه گروهی می تواند باعث عوارض بسیار سنگین و فاجعه های بزرگ در همه شئون انسانی شود. نیروی دریایی آمریكا در پرل های بر درسال 1941 به فرماندهی در یا سالار كیمل و گروهی از افسران مشاور او شاهد این ادعاست كه به دلیل همین انسدادها و اهمیت ندادن به افكار و اطلاعات و توصیه هایی غیر از پیش‌بینی های خودشان باعث شكست آمریكا در پرل های بر شدند.

قضیه:

داستان در مورد یك فاجعه و شكست واقعی برای نیروی دریایی آمریكا در جنگ جهانی دوم است كه به علت انسداد ادراكی در یاسالار كیمل و افسران مشاورش اتفاق می افتد. در طی این شكست نیروی دریایی ژاپن با نیرویی عظیم بندر پرل های بر كه پایگاه ناوگان دریایی پاسیفیك در هاوایی بود را نابود و خسارات سنگینی به نیروی دریایی آمریكا تحمیل می كند و تلفات زیادی از نیروی دریایی آمریكا می گیرد. در این ماجرا، دریاسالار كیمل علیرغم اخطارها، نامه ها، اخبار و اطلاعات انبوهی كه از مقامات عالی رتبه فرماندهی عملیات و اطلاعات نیروی دریایی و دیگر مسئولین مربوطه كشوری در مورد خطر جدی احتمالی حمله ژاپن به پرل هار بر دریافت می كرد، به جای در اولویت قرار دادن دفاع از پرل هاربر، به نقشه نظامی خودشان كه آموزش افراد كلیدی و عرضه تجهیزات اساسی به قرارگاههای خارجی آمریكا در خاور دور بود فكر می كرد و می پرداخت و غیر از این طرز تفكر جلوی هر نوع احتمال و تفكر دیگر را در ذهن خودشان بسته بودند و تصور می كردند كه ژاپنیها هیچ حمله ای به مناطق آمریكایی از جمله هاوایی و بندر پرل هار بر نخواهند كرد و علاوه بر اینكه فقر تخیل توضیح ناپذیری در كیمل و افرادش وجود داشت، به جای جدی گرفتن اخطارها و اخبار نگران كننده به بحث در مورد انشاء نامه های دریافتی از واشنگتن در مورد علائم جدی حمله ژاپن به مناطق محتمل از جمله پرل هار بر می پرداختند و با استناد به انشاء جملات، همان اندك نگرانی ایجاد شده را نیز توجیه و رفع می كردند و باز به عقیده خودشان مبنی بر اینكه هیچ خطری وجود ندارد باز می گشتند و به جای رفع شبهات و پیگیری خبرهای نگران كننده، به رفتار عادی خود و آماده باش محدود ادامه می دادند. با اینكه روز به روز اوضاع وخیم تر می شد و علائم جدی تر حمله بیشتر می شد، به جای بكار بستن تمهیدات لازم برای دفاع، نیروها را به مرخصی فرستادند و اجازه لنگر انداختن كشتیهای جنگی در بندر پرل هاربر را دادند و در نهایت هم وقتی كه آخرین اخطارها به صورت واضح مبنی بر مشكوك بودن اوضاع و احتمال قریب الوقوع بودن یك حمله سنگین به آنها داده شد، باز هم خود را با پیش بینی یگانه خود كه هیچ احتمال دیگری را نمی‌پذیرفت (تعهد) آرام كردند و با بی مسئولیتی و بی خیالی ناشی از انسدادهای فكری (از نوع بی خیالی) به میهمانی شام رفتند و چیزی نگذشت كه نیروی دریایی ژاپن با تمام قوا به این پایگاه هجوم آورد و با حملات هوایی و دریایی آنجا را به آتش كشید.

پاسخ به سئوالات بحث

1- چه انسداد ادراكی در این مورد نشان داده شده است؟

مهمترین انسدادهای اداركی این مورد ثبات بود از نوع تفكر عمودی آن، یعنی تعریف یك مشكل فقط به یك طریق بدون در نظر گرفتن نظریه های دیگر، توسل كیمل و افسرانش به یگانه احتمال و پیش بینی خود مبنی بر عدم احتمال حمله ژاپن به بندر پرل هاربر و همچنین عدم پذیرش هیچ احتمال دیگر در كمال بی مسئولیتی.

دومین انسداد ادراكی مهم تراكم بود از نوع محدودیتهای ساختگی، یعنی تعریف مرزهای یك مشكل با موشكافی زیاد، آنها به جای پرداختن به موضوع و محتوای نامه های بسیار مهم و حیاتی دریافتی از واشنگتن به بررسیهای موشكافنه و بحث درباره انشاء نامه های پرداختند و به این ترتیب نگرانیهای خود را رفع و توجیه می كردند و به همان تعریف قبلی خود از مشكل باز می گشتند. سومین انسداد ادراكی مهم بی خیالی بود از نوع عدم كنجكاوی كه در نهایت وقتی آخرین اخطارها به صورت واضح مبنی بر نزدیك بودن ناوهای جنگی ژاپن و مشكوك بودن اوضاع و قریب الوقوع بودن یك حمله سنگین از سوی مقامات ارشد داده شده آن را نپذیرفتند و با بی مسئولیتی تمام برای آرام كردن همان اندك نگرانی خود به میهمانی شام رفتند (بی خیالی ناشی از انسداد ادراكی) البته انسدادهای ادراكی دیگری نیز دیده می‌شود كه از درجه اهمیت كمتری نسبت به 3 مورد مزبور، برخوردار است. مثلاً انسداد ادراكی تراكم از نوع جدا كردن جزء از كل یا همان عدم كشف اطلاعات مورد نیاز، آنها اطلاعات مورد نیاز خود را با تمام وضوحش كشف و درك نمی كردند.

همینطور انسداد ادراكی بی خیالی از نوع غیر متفكر یا همان جهت‌گیری نسبت به فعالیت عملی، در شب آخر به جای كار ذهنی و تفكر، رفتن به یك میهمانی شام همان فرار از تفكر و فعالیت ذهنی و پناه بردن به فعالیت عملی و سر خود را گرم كردن است. 

جهت دریافت فایل بررسی محتوای قضیه زمان از دست رفته ا ز كتاب مدیریت استرس لطفا آن را خریداری نمایید

قیمت فایل فقط 5,900 تومان

خرید

برچسب ها : بررسی محتوای قضیه زمان از دست رفته ا ز كتاب مدیریت استرس , دانلود بررسی محتوای قضیه زمان از دست رفته ا ز كتاب مدیریت استرس , بررسی محتوای قضیه زمان , مدیریت , پروژه دانشجویی , فشارهای محیطی , شرایط اجتماعی , دانلود پژوهش , دانلود تحقیق , پایان نامه , دانلود پروژه

نظرات کاربران در مورد این کالا
تا کنون هیچ نظری درباره این کالا ثبت نگردیده است.
ارسال نظر